مطالب زناشویی و معرفی محصولات زناشویی اصل

نوشته شده توسط LINDSEY METRUS UPDATED ژوئن 01 ، 2020 دو زن در حال بوسیدن BYRDIE / STOCKSY جامعه خود را به گونه ای می شناسد که از بدو تولد ، به این

5 LGBTQ + افراد داستانهای آینده خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند

نوشته شده توسط LINDSEY METRUS UPDATED ژوئن 01 ، 2020
دو زن در حال بوسیدن
BYRDIE / STOCKSY
جامعه خود را به گونه ای می شناسد که از بدو تولد ، به این معنی است که شما مستقیم و بریدگی هستید ، مگر اینکه تصریح کنید. اما به اشتراک گذاشتن هویت خود با دیگران یک گفتگوی گذرا نیست. این یکی است که باعث اضطراب ، نگرانی ، شک و ترس می شود - مردی که مورد قضاوت قرار نمی گیرد. نقل قول تکراری دو کلمه لین-مانوئل میراندا ، "عشق عشق است عشق است" یادآوری ساده و در عین حال عمیقی است که صرف نظر از جنسیت شخصی که با آن عاشق هستی ، در اصل آن ، عشق نیروی محرکه پشت سر شماست جاذبه - کروموزوم های هر دو طرف تعیین کننده بودن رابطه هستند یا خیر.

اما گفتگوی "آینده" برای افراد LGBTQ + یک نقطه عطف باقی مانده است و به عنوان متحدین ، ​​فقط می توانیم امیدوار باشیم که آنها با آغوش باز بیرون بیایند. البته این مسلماً همیشه اینگونه نیست ، اما برای کسانی که یک سیستم پشتیبانی قوی پیدا کرده اند ، فکر کرده ایم که می توانیم داستان های امید و الهام را به اشتراک بگذاریم و اگر هر چیز دیگری بود ، در این دشوار منبع آسایش باشد فضای سیاسی در زیر ، پنج فرد LGBTQ + داستان های خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند.


آنتوان
"من از خانواده ای سیاه ، جنوبی و مذهبی آمده ام ، بنابراین فکر بیرون آمدن احساس وحشتناکی بود. در کتابشناسی درباره سدوم و گومورا کتاب مقدس نوشت. هفت سال بعد وقتی در یک رابطه جدی قرار داشتم ، این بار که بیرون آمدم ، کمی غیرمجاز تر بودم و با موضع گرفتن یا ترک آن نزدیک شدم. من پذیرفته نشدم زیرا احساس می کردم وضعیت روابطم را در فیس بوک تغییر می دهم و می خواهم قبل از فهمیدن رسانه های اجتماعی به من اطلاع دهید. به تعجب من ، همه بسیار حامی بودند طرفداران طرفداری این یک روند است و همه باید به روش خود و در زمان خود نزدیک شوند.

بسیار مهم است که به هر قیمتی با خود راستگو باشید. شما تنها نیستید. "- آنتوان


چگونه به خانواده خود بیاییم
دانشکده
مایکل
"ادن منتظر من در ایوان جلوی من بود که من به داخل محور راننده اش کشیدم. من می خواستم راز خود را اعتراف کنم ، اما از این کلمه متنفرم. این بدترین چیزی بود که شما می توانید پسران را در یک دبیرستان صدا کنید. با یک قلب دردناک ، آرام به او زمزمه کردم ، "به تو نیاز دارم که از من بپرسی." او می دانست که این چیست.

"این در مورد شان است؟" او پرسید. حمایت مالی "آیا او را دوست داری؟" آره. و حتی اگر سالهاست که شناخته شده است ، من همیشه می دانستم که این احساسات برای من بیگانه بوده است. این که من هرگز چنین احساسی را در مورد پسری دیگر حس نکرده ام و به طرز وحشتناکی گیج شده ام. شاید این باعث شود احساس کنم که تا الان دروغ گفته ام. "

تیلور
"برای من ، موضوع" بیرون آمدن "متفاوت از بسیاری است. من حدس می زنم شما هنوز هم می توانستید به طور رسمی به خانواده من بیایید. آیا من هنوز هم در کمد هستم؟ نه ، من نیستم.


وی گفت: "من تا 17 سالگی - تابستان قبل از سال آخر دبیرستان ، دوستی با بچه های دیگر را شروع نکردم. حدود چهار ساعت رانندگی از نیواورلئان بودم. یک روز من با دو نفر از بهترین دوستانم ، برنا و میکا ، که می دانستند که من کسی را می بینم ، در آنجا قرار گرفتم. اما آنها نمی دانستند که کیست. آن روز بی وقفه حساب مایسپیس با اشاره به عکس هایی از دختران که می گوید: "آیا او است؟" سرانجام البته آنها بالاخره تلفن من را از من گرفتند و نام پسر را دیدند. برای من ، من برخی از بهترین دوستان جهان را دارم ، آنها آن را جمع کردند و دیوانه تر بودند که فقط به آنها نگفتم. آنها هر دو هنوز هم هستند و آنها را بسیار دوست دارم.

"تا آنجا که خانواده من می روند ، من تازه شروع به آوردن خرما به خانه کردم که انگار شما یک مرد همجنسگرا هستید (گویی آنها قبلاً هرگز آن را نمی فهمیدند). من هنوز به یاد دارم که مادرم یک روز در پارکینگ گریه می کرد ، می گفت که او فقط نمی خواست زندگی من سخت تر از این باشد پس از اینکه از من بخواهید که "شما می دانید" صداگذاری نکنید ، باید این باشد.

وی ادامه داد: "در حالی که من هنوز با مادرم در مورد بچه هایی که من آنها را ملاقات می کنم صحبت می کنم ، او به من مشاوره می دهد و همه چیز عادی است ، اما هنوز هم ابراز وضعیتی وجود دارد که فکر می کنم نسبت به خانواده ام ناعادلانه است. این بدان معنی است که من هیچ وقت در مواجهه رو در رو خوب نبودم و این باعث ترساندن من از نشستن و افزایش این مسئله می شود. برای همه اعضای خانواده من روشن است که من همجنسگرا هستم ، نمی دانم چقدر می توانند با آن ارتباط برقرار کنند ، اما می دانم که آنها بدون قید و شرط مرا دوست دارند ، و من باید تا حد ممکن از آن قدردانی کنم. به عنوان مثال.

نمایش زوج
نیکولا
"من به عنوان یک کودک ، من" قرار بود "پسر بودم ، بنابراین باید نقش را بازی کنم. چهره های عمل برادرم برای حضور در کلاس خواهد بود ، حتی اگر من همیشه در یک شهر حومه شهر نیو انگلستان بازی کرده ام. در سن 9 سالگی ، من اعتراف كردم كه زن بودن خودم را به خودم تحكیم دهم و حمام كردن به حمام مادرم و استفاده از آرایش او برای من آیینی شده بود ، همینطور بود مبارزات من با هویت جنسیتی که از آن به بعد سرچشمه گرفته و جریان داشته است ، فقط پیچیده تر می شوم و مدت طولانی تر که من پسرم را امضا کردم. زندگی راجع به زن بودن من می داند ، اما من اکنون یک بستر دارم تا در مورد ژاندارم صحبت کنم هویت آشکارا و علنی ، به من کمک می کند تا در سفر خودم به کشف و پذیرش خود افتخار کنم.

"هنگامی که من برای اولین بار خارج از ترانس ظاهر شدم ، ذلیل شدم. این آغاز سال ارشد دانشگاه من بود و من 21 ساله گیج و آسیب پذیر شدم. من ساعتها به نقاشی روی لایه بعد از لایه می گذراندم ، و می دیدم زیبایی عروسک مانند هر روز صبح زنده می شود. به درستی ، با مهارت هنری ارائه ای را ارائه دهید که در نهایت برای دیدن دوستان و همکلاسی های من عادی شد. من هنوز یاد نگرفته ام که چگونه بدون زنگ و زنگ های بدنی و سوت های خود در زن بودن اعتماد به نفس داشته باشم ، آرایش زره ای بود که در برابر دنیای بیرون می پوشیدم و از این باور می ترسیدم که بدون آن قبول نمی شوم. خانواده و دوستان من از نظر حماسه طرفدار بودند بخشی از انتقال من و بیان جنسیت است ، اما ترس من این بود که هیچ کس دیگری نباشد. من اخیراً توانسته ام ادعا کنم. فکر نمی کردم دنیای شرکت ها مرا بپذیرد. نمی توانستم اشتباه بیشتری انجام دهم. "

امیلی
وی گفت: "وقتی تصمیم گرفتم بیرون بیایم ، با خانواده خود در راه کلیسا بودم.

به گفته خانواده و همکلاسی ها: "من بزرگ می شوم ، من همیشه یک تنبلی بوده ام." من تقریباً هر روز پیراهن و شلوار جین می پوشیدم. من ، انگار پوشیدن لباس زنانه به نوعی من را عادی می کند. آنها می خواستند وسایل مدرسه خود را در زمین بازی بیاندازند ، اما پسران دوستان من بودند ، دوره ای. سپس یک روز ، Cruel Intentions در تلویزیون آمد و اگرچه من خیلی جوان برای تماشای آن بودم. سارا میشل گلار و سلما بلر بوسه زدند ، و من چیزی احساس کردم. پدر و مادر و خواهرم همیشه از من می پرسند کدام پسر است فکر می کردم ناز است ، و فقط می خواهم آنرا کوچک کنم. من می توانم از نگاه آنها بگویم که آنها نگران بودند.

خواهر من ادامه داد: "سپس ، در آن روز سرنوشت ساز در راه كلیسا ، خواهرم همچنان به من فحش داد و مرا بیدار كرد و از من سؤال كرد كه چرا من فقط" چیزهای پسر "را انجام دادم و سرانجام گفت:" شما یک لزبین هستید! " به طرف او برگشتم و فریاد زدم ، "می دونی چی؟ من هستم!" ماشین کاملاً ساکت بود و مادرم به سمت کنار جاده کشید.او به صورت مرده به من نگاه کرد و گفت: "عزیزم ، اگر دختران را دوست داری ، اشکالی ندارد." من بلافاصله اشک ریختم و مادرم را بغل کردم. احساس می کرد وزنی از شانه های من برداشته شده است. برخی از محافظه کاران ، راست گرایان که ممکن است به همین دلیل همجنسگرا باشند ، "اما من بسیاری از مسیحیان رابطه جنسی خود را پذیرفته ام. کلیسا در واقع منبع بزرگی از جامعه برای من بوده است." - امیلی

+ نوشته شده در  سه شنبه 4 شهريور 1399ساعت 23:25  توسط محمد امینی   برچسب ها: